آدمها همیشه فرصت ندارند؛ خوب من . زود فرا میرسد نبودنشان ؛ اما آن نبودن کجا ؛ این نبودن کجا ؛ آرزویت میشود لحظه ای بودنشان ؛ فقط باشند نه برای تو ؛ نه. هر چند دور هر چند سرد اما بدانی که هستند تمام نشده اند . نبودنهایی که از مرگ نشات گرفتند .
بودن عزیزانی که دارم باشند هر چند سرد ؛ هر چند تلخ و دور ؛ همین که هستند کفایتم میکند باید کفایتم کند ! باید . چرا که من آنها را عزیز خوانده ام . سهم ما از عزیزامان همین باید باشد که هستند که نفس میکشند و این خوب است خوب من.